بیا آخرین شاهکارت را ببین!
مجسمه ای با چشمانی باز
خیره به دور دست...
شاید شرق، شاید غرب
مبهوت یک شکست
مغلوب یک اتفاق
سیاه قلب!
سیاه بخت!
مصلوب یک عشق
مفعول یک تاوان...
خرده هایش را باد دارد می بَرد
و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته
بیا آخرین شاهکارت را ببین
مجسمه ای ساخته ای...
به نام من...!!

نظرات شما عزیزان:
|